ATI 88 مرا دخــــتر خانـــوم مینامند مضمونی
که جذابیتش نفـــس گـــــیر است!
دنیای دختــــــــرانه من نه با شمع
و عروسک معنا پیدا میکند و نه با
اشــــــک و افسون اما تمام اینها را
هم در برمیگیرد! من نه ضعیفم و نه
ناتوان، چرا که خداوند مرا بدون
خشونت و زورِ بازو میپسندد.
اشک ریختن قدرت منه....
از صبح به مامانم میگم : مامان زنگ بزنم مامان بزرگ ؟؟؟؟
اولین بار ساعت 8 بودش ....
گفت : نه عزیزم الان شاید خواب باشن زشته آخه ....
ساعت 9...
- مامان جوووون بزنگم ؟؟؟
- نه عطیه زوده.... تو کله سحر پاشدی ....!!!
ساعت 10 ....
- مامان دیگه من زنگ میزنما ....
مامان : باشه بابا کچلم کردی بزار پس اول خودم زنگبزنم با خاله هم حرف بزنم بعدش تو حرف بزن !!!
خلاصه گوشی رو برداشت و زنگ زد و بعد دوساعت حرف زدن با خاله و خبر گرفتن از کله اهالی آستارا و اینکه چرا فلانی مرده ... اونم یارو هم عروسی کرد؟؟؟ .... کنعان (داییم ) خونه جدیدش رفت !! بالا خره نوبت به منرسید !!!!
به مامان بزرگ میگم : مامان بزرگ تولدت مبارک ......
میگه : بـــــــــــــــــالا نچه یاشیم اولی ؟؟؟ ( دخترم چند سالم میشه ؟ (بالا به معنی بچه است البته من گفتم دخترم)
گفتم : 82 سال
گفت : بالام جان نیه منیم سینیمی چوخ الیسن؟؟؟؟ من جوانام !!! ( بچه جون چرا سنه منو زیاد میکنی ؟؟؟ من جوونم !!! )
تعجب نکنیدا من ترکی حرف زدنم خوب نیستش فقط میفهمم .... برا همین ترکی باهام حرف بزنن فارسی جوب میدم ....
آهاااااااان !!! راستی....
تو مدرسه یه دبیر مشاوره داریم که یه فته در میون شنبه ها باهاش کلاس داریم ....
هفته پیش اولین جلسهای بودش که به طور رسمی میومد کلاس ..... دفعه های قبل تو زنگ معلمای دیگه میومد ...
اومد سر کلاس و صندلی ها رو گرد دور کلاس چیدیم و شروع کردیم به بحث درباره نوجوونی و تیزهوشی و پیش فعالی و بهداشت روانی و .... ( چه قدرم به هم ربط دارنا !!!)
بعدش یکی از بچه ها که داشت حرف میزد و میگفت که شعرو ادبیات رو خیلی دوس داره ......
مشاور گفت : خب شما میخوای بری رشته ریاضی؟؟؟
دختره گفت : بله .
خانم گفتم : پس شما قسمت راست مغزتاز چپ احتمالا بزرگ تره ...!!!!!!
منو ساده ی اوسکول روبگو بی خبر از همه جا دهنم باز مونده بود ....
خانم گفت : مجید جان از بیرون معلوم نیست بعدش من حدس زدم ..... از روی رفتارش !!!
ولی من توجیه نشدم .....!!!!
چندشب پیش هم خواب دیدم که تو اینترنتم و دارم به وبم سر میزنم که یه دفعه دی وی دیم خود به خود میاد بیرون و میره داخل .... عکس صفحم تغییر میکنه .... بعد با خودم میگم : آهاااااان لابد کامپبوترم هک شده !!!!!!
بعدش از خواب پریدم .....
فک کنم زیادی به مخم فشار آوردم آخه ماشاالله همش امتحان داریم فیزیک رو نگو که ازش دلم خونه کسی حالمو جز خودم نمیدونه !!!! یه امتحان سخته سخت گرفته بود که نگو .... فک کنم فقط 6 نمره تشریحی رو بیارم !!!! مینگیل مینگیل سوال سخت داده بود ..... یکیشون که 4 قسمتی بود بعدش داده بود با توجه به شکل جواب دهید و کلا شکل نکشیده بود ....
الان که دارم اینارو مینویسم آهنگ تصویر رویا از داریوش رو گوش میدم جدید نیست ولی زیباست ..... و آرامش بخش ....