ابزار منو ثابت

. دیدار علی ضیا برای بار دوم .... !!! - ٠•●نا کجـا آبــــاد دل مــن●•٠
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

Photobucket
سفارش تبلیغ


.





دوشنبه 91/11/2 | 10:25 عصر | نظر

 

در ادامه مطلب !

 

 

 

 

 

مهر ماه نرگس یک روز درمیون بهم زنگ میزد، منم میدیدم اون زنگ میزنه دیگه زنگ نمیزدم بهش!!گل تقدیم شما

تا این که آبان ماه نه اون زنگ زد نه من و 18 آبان هم ما خونه رو عوض کردیم و شمارمونداشت منم موبایلم رو که خراب شده بود عوض کردم و هیچ شماره ای نداشتم ..وااااای

چند وقت پیش وقتی یکی از بچه ها بهم پیام داد شماره نرگس رو ازش گرفتم و چهارشنبه هفته قبل بود که بعد 3 ماه به نرگس زنگ زدم!تبسم

کلی دعوام کرد!! کلی هم منت کشی شو کردم!! درواقع به غلط کردن به تمام معنی انداخت منه بیچاره رو!!پوزخند

شنبه بود که نرگس زنگ زد و گفت علی ضیا تو شهرمون برنامه داره... آفرین

یعنی یه موسسه آموزشی اونو دعوت کرده تا به عنوان مجری برنامه اجرا کنه اون هم فقط برای کلاس سوم دبیرستان!گیج شدم

نرگس اول گفت که یه کارت دانش آموزی سوم پیدا کرده که چهره عکس شبیه خودشه و میتونه بره بلیط بگیره !  فکر میکرد که میشه همراه هم برد تا اون به عنوان دانش آموز سوم بره من همراهش !!گیج شدمنکته بین

منم زودی به زهرا اس دادم که زهرا از علی خبر دارم برات!پوزخند

بیچاره شوکه شده بود ! گفت کدوم علی ؟! علی من یا علی ضیا !!!؟بووووس

گفتم : همون علی خودمون دیگه !!!یعنی چی؟

بعدش هم قرار شد اونم یه کارت پیدا کنه تا بریم!مدرک داشتن

فرداش بود که نرگس خبر داد نمیشه این طور و فقط به خوده دانش اموز بلیط میدن! دلم شکست

نرگس گفت باید بریم دفتر موسسه بگیم مثلا من عطیه هستم کلاس سوم دبیرستان فلان معدل از فلان مدرسه !قاط زدم

گفتم :نرگس آخه این طور بعد دروغمون در میاد ضایع میشیم !! تازه اگه مدرک خواستن چی !!هیسسسس

گفت: نه من دوبرنامه قبلی احسان علیخانی رو همین طوری رفتم هیچی هم نشد !!گیج شدم

به مامان گفتم تا زنگ بزنه بگه خودش اما قبول نکرد و گفت من دروغ نمیگم؛ زنگ میزنم راستشو میگم قبول میکنن !!اصلا!

بعدش زنگ زد به اون موسسه و گفت که دختره من خیلی دوس داره تو این برنامه شرکت کنه اما اول دبیرستانه نه سوم میتونید بهش بلیط بدید لطفا !! گل تقدیم شما

اون خانم مسول هم اسمه من رو جز لیست ذخیره نوشت که اگر ظرفیت پر نشه خبرم کنن!زبون

خب این چیزه تقریبا غیر ممکنیه!!عصبانی شدم!

آخه علی ضیا بیاد و سالن خالی باشه!! آفرین

یادمه دفعه قبل که با زهرا رفته بودیم و اونم تو یه پارک برنامه داشت تقریبا تخمینی میگفتن 5 هزار نفر اومدن! همه هم دختر بودن  !!! ما هم حدودا دوساعت زود رفته بودیم و جلو نشستیم !پوزخند

با در نظر گرفتن اون دفعه امکان این که این دفعه هم میرفتم تقریبا صفر بود !!

زنگ زدم به زهرا گفتم جریانو اونم کلا کارت پیدا نکرده بود ! دلم شکست

قرار شد زهرا به شعبه دیگه موسسه زنگ بزنه و همین حرفا رو بزنه شاید قبول کردن!نکته بین

این دفعه زهرا به شعبه پسرونه زنگ زده بود اون آقا هم قبول کرده بود!!! وااااای

و برای هر دومون بلیط گرفت ...

خدا رو شکر نرگس هم تونست بلیط بگیره !!دوست داشتن

فقط الان یه مشکل دیگه وجود داره اونم برای من !!دعوا

اونم اینه که وقتی به ننی گفتم زهرا دوستم میخواد بیاد و من با اون میام داشت آتیش میگرفت تقریبا !!عصبانی شدم!

فک کنم برخورد جالبی رو جمعه با هم داشته باشن !! خیلی خنده‌دار

زهرا که انعطاف پذیره ! کلا قهر توکارش نیس ولی نرگس ...گریه‌آور

یادمه پارسال سره یه چیزه بیخود از کله بهمن رو قهر بودیم با هم !!پوزخند آخرش هم با پادر میونیه معلم حرفه و مژده و سحر آشتی کردیم! گل تقدیم شما

فقط امید وارم خدا بخیر کنه !!قاط زدم

شرح کامل اون مراسم رو میزارم حتما در وب!