|
شهر را بنفش کردهایم و بغض سبز خود را با جیغ بنفش فریاد زدیییییییم
شهری که ریشههایش سبز بود، اینک گلهای ارغوانی داده است...!!!
دلم شکست و نیامد صدایی از دیوار هزار مسئله شد در ضمیر دل بیدار شکار چی جوانی که صید جان میکرد کنون به قصد تبارم خیزده در پندار به عشق گفت بگو دل بتر بود یا جان ز جان بریدم و گفتم که دل بود بسیار ولی زبان دل ما زبان دشواریست زبان جان زبان است و مرهمی بیمار چه حاصل ار دل ما را به هیچ میگیری که هیچ و هیچ زمان دارد حاصلی بسیار من وتو روز جدایی چو ابر میگرییم بر اسمان و زمین در کشاکش دیدار نگو که جبر زمان باعث جدایی هاست که من به جبر زمان تیشه میزنم ای یار هزار بار گسستی و بیشتر نشدی بیا که بیشترینم در این دم از ایثار من ونهایت اشراق و عشق بیدارت تو وتلاوت این شعر و دیده یی غمبار من از سکوت تو فریاد میکشم در شعر من از حضور تو پر بار میشوم در کار حجاب عشق اگر پاره شد غم مانیست چه جای حجب و حیا چون گذشتم از این بار میان خار مغیلان نرفتم از تزویر به عشق زحم زبانت نشسته ام بر خار بخوان که خواند تو شعله میشکد در عشق بمان که ماندن تو جان دانه است و بهار ... هامبورک نوامبر 1986 ♥ فریدون فرخزاد ♥
یه روز بهم گفت:میخوام باهات دوست شم، اخه من اینجا خیلی تنهام...! بهش لبخند زدمو گفتم: اره میدونم فکر خوبیه منم خیلی تنهام...!♥ یه روز دیگه بهم گفت:میخوام تا ابد باهات بمونم، اخه میدونی من اینجا خیلی تنهام...! بهش لبخند زدم و گفتم: اره میدونم فکر خوبیه منم خیلی تنهام...!♥ یه روز دیگه بهم گفت:میخوام برم یجای دور، جایی که هیچ مزاحمی نباشه، وقتی همه چیز حل شد توهم بیا اونجا اخه میدونی من اونجا خیلی تنهام...! بهش لبخند زدم و گفتم:اره میدونم...فکر خوبیه منم خیلی تنهام...!♥ یه روز تو نامه برام نوشت: من اینجا یه دوست پیدا کردم، اخه میدونی من اینجا خیلی تنهام، براش یه لبخند کشیدمو نوشتم: اره میدونم، .فکر خوبیه، منم خیلی تنهام...!♥ یه روز دیگه تو یه نامه برام نوشت:من قراره با این دوستم تا ابد زندگی کنم، اخه میدونی من اینجا خیلی تنهام...! براش یه لبخند کشیدمو نوشتم:اره میدونم، فکر خوبیه منم خیلی تنهام...!♥ حالا اون دیگه تنها نیست و از این بابت خوشحالم، چیزی که بیشتر از همه خوشحالم میکنه اینه که هنوز نمیدونه...! من تنهام...♥♥♥ چند روزی بود حسم یه جوریی بود !!! از اون ششمیا !! پیج شنبه شب خبر ازدواج فرزاد حسنی و آزاد نامداری رو تو سینمای ما خوندم! نرگس از هوادارای دوآتیشه فرزاد حسنی و متنفر از آزاده نامداریه !! بالافاصلا واسه حرص در آوردنبهش اس دادم و گفتم اونم هر چی حرص داشت رو خالی کرد و گفت تو برگشتی از مشهد!!! ؟؟؟ گفتم :چی ؟؟؟ مشهد ؟؟ گفت آره دیگه مشهد ! گفتم من مشهد نبودم !! گفت خودت چهارشنبه عصر بهم گفتی با یه 0939 زنگ زدی !! گفتی ماله دوستمه !!! گفتم : به خدامن نبودم!!! من چهارشنبه با فرنوش پارک بودم !! شاهد دارم!!!!! ننی هم گیر که تو منو گذاشتی سره کار من مطعنم دروغ میگی!!! (آخه اعتمادتا چه حد) خلاصه بعده سه ساعت راضی شد خانم، که برا اولین بار در طول تاریخ یکی پیدا شده که نرگس رو سره کار میزاره!! نرگسی که استاد سره کار گذاشتن دخترا و پسراست و همه رو رنگ میکنه میزاره توآفتاب !!!!! منم که ازم سواستفاده اسمی شده !! اونم که ننگ شخصیتی خورده!!! روز بعدش از همه سوال کردیم خلاصه مطمعن شدیم کار کاره غیر خودیه ! برای تنبیه شماره اون طرف با مدیریت نرگس بین تمومه ماموران مخفی پخش شد ! تا این قده تک بزنن و تا اون طرف بگه غلط کردم!!! منم که ذوق کردم از این همه معروفیت ! یعنی گذشته ازاینا خودمونو اوسکول کردیم ما هی زنگ میزنیم اونم رو سایلنته لابد و جواب نمیده کلاااا!!! ( این پرنده که عکسشوبالا گذاشتم اسمش هست اوسکول!!! ) |
.