مامانم همیشه تعریف میکنه که تو دوران نوجونیش کتاب بوف کور از صادق هدایت خیلی بینه جوونا؛ خوندش رواج داشته و هر کی میخونده یعنی خیلی روشن فکر و با کلاس بوده!
بیشتر برای اینکه شایعه بوده بینه مردم که هر کی این کتاب رو بخونه خود کشی میکنه !
مامان هنوز اون کتاب رو نگه داشته و البته با برگه های زرد و قدیمی طوری که با کوچکترین تکونی برگه هاش پاره میشن !
.....
اولین جمله کتابه بوف کور شاهکاره صادق هدایت که من بیش از هزار بارخوندم اینه:
در زندگی زخم هایی هست که مثل خوره روح را آهسته و در انزوا میخورند و میتراشند ...
تو زندگی همه ما هم از این دردا که از عمل خودمونو و دیگران سرچشمه میگیره کم نیست ...
دردی که نه میتونی به کسی بگی نه میتونی تسکینش بدی ..
بایدبریزی تو خودت ...
حواست باشه دردتو کسی نفهمه ...!
همه تو این دوره و زمونه گرگن !!! گرگایی که بره ها رو هم مثل خودشون گرگ میکنن!
گریه هاتو نگه دار !! قوی باش !! تو هنوزم میتونی زنده باشی و زندگی کنی !! درسته دستت به باعث و بانیه همه گریه هات نمیرسه ولی یادت باشه خدا پسه گردنی زدنش از تو بهتره !!
پس بسپارش به خدا ... از زجه هاتم سواستفاده میشه ... وقتی یه شب با دروغاش جونتو به لبت رسوند صدبار کشتت و زندت کرد بدون که آدمی که حرمت چند ماه رو نگه نداشت قابل اعتماد نیست پس چرا بعد چند ماه داشتی اعتماد میکردی !!
من میخوام تو جمله ی معروفه صادق هدایت یه تغییره کوچیک بدم ...!
در زندگی افرادی هستند که مثله خوره جونه آدمو به لبش میرسونن .....!