چشم می گشایم
تو را نمی بینم
میان مه ای ، مه .
به نظاره واضح نمی شود ...
به دست ها تکان نمی خورد ...
به خواستن نمی میرد ...
نگاه برای چه و اراده بی مصرف.؟؟
چشم می بیندم ...
نمی بینمت ...
درمی یابمت و دارمت ...
از آن من هستی ...
هستم کنارت...
تو در میان مه ای ، مه ...!!!