چند روزی بود حسم یه جوریی بود !!! از اون ششمیا !!
پیج شنبه شب خبر ازدواج فرزاد حسنی و آزاد نامداری رو تو سینمای ما خوندم!
نرگس از هوادارای دوآتیشه فرزاد حسنی و متنفر از آزاده نامداریه !!
بالافاصلا واسه حرص در آوردنبهش اس دادم و گفتم اونم هر چی حرص داشت رو خالی کرد و گفت تو برگشتی از مشهد!!! ؟؟؟
گفتم :چی ؟؟؟ مشهد ؟؟
گفت آره دیگه مشهد !
گفتم من مشهد نبودم !!
گفت خودت چهارشنبه عصر بهم گفتی با یه 0939 زنگ زدی !! گفتی ماله دوستمه !!!
گفتم : به خدامن نبودم!!! من چهارشنبه با فرنوش پارک بودم !! شاهد دارم!!!!!
ننی هم گیر که تو منو گذاشتی سره کار من مطعنم دروغ میگی!!! (آخه اعتمادتا چه حد)
خلاصه بعده سه ساعت راضی شد خانم، که برا اولین بار در طول تاریخ یکی پیدا شده که نرگس رو سره کار میزاره!! نرگسی که استاد سره کار گذاشتن دخترا و پسراست و همه رو رنگ میکنه میزاره توآفتاب !!!!!
منم که ازم سواستفاده اسمی شده !! اونم که ننگ شخصیتی خورده!!!
روز بعدش از همه سوال کردیم
خلاصه مطمعن شدیم کار کاره غیر خودیه !
برای تنبیه شماره اون طرف با مدیریت نرگس بین تمومه ماموران مخفی پخش شد ! تا این قده تک بزنن و تا اون طرف بگه غلط کردم!!!
منم که ذوق کردم از این همه معروفیت !
یعنی گذشته ازاینا خودمونو اوسکول کردیم ما هی زنگ میزنیم اونم رو سایلنته لابد و جواب نمیده کلاااا!!!
( این پرنده که عکسشوبالا گذاشتم اسمش هست اوسکول!!! )