|
تیلور سوئیفت آهنگی داره به نام FIF TEEN که در اون حرفای خیلی قشنگی زده این آهنگ تقریبا قدیمه و توی سال 2009 منتشر شده اونم در وقتی که رابطه دخترا و پسرا و فاجعه هایی تو یه دوره ای خیلی به اوج رسیده بود به نظره من ولی این آهنگ همیشه تازگی داره ... و یه جورایی هم مضمونش قشنگه و هم یه جورایی آموزنده... و الانم تقریبا تو اوج فاجعه ایم فقط کافیه به دست شویی عمومی مدرسه تون یا یه پارک مراجعه کنید و در و دیواراشو ببینید ... همه چیز از همین چیز های مسخره و اولیه شروع میشه !!! پیشنهاد میکنم متن آهنگ رو بخونید ... من قسمت های خوبشو رنگی کردم و متناسب با اون عکساش رو از کلیپش گرفتم و گذاشتم ...
Taylor Swift _-_ Fifteen You take a deep breath and you walk through the doors You sit in class next to a redhead named Abigail :::: Your very first day ÈÑÓÈåÇ: متن آهنگ های مورد علاقمعاشقانه ها....
زن عشق می کارد و کینه درو می کند...
دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر... می تواند تنها یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی .... برای ازدواجش ــ در هر سنی ـ اجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانون گذار میتوانی ازدواج کنی ... او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی.... او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد .... او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی .... او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر ... و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد... و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت، زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛ گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛ سینه ای را به یاد می اورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند... و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد...! و این رنج است... . شهید دکتر علی شریعتی .... ÈÑÓÈåÇ: ویژه زن ...
امتحان عربی رو هم بالاخره دادیم امتحانی که زیاد ازش خوشم نمیاد ... حدود ساعت 9:20 مدرسه بودم ... همه بچه ها توی نماز خونن به جز چند تا از آمار های آخر اول و دوم ! همه کلاس هامونم دارن رنگ میکنن کلی پسر بووووووق و چش چرون ریخته تو مدرسه که حاله منو بهم میزنن ...! امروز به جز کلاس های طبقه بالا، کلاسی رو که من توش بودم رو هم رنگ میکردن ! بنا بر این تو دقیقه نود یادشون افتاد که ما بی کلاس موندیم ! اول انداختنمون توی آزمایشگاه شیمی ! منو غزل هم داشتیم طرح ریزی میکردیم واسه تقلب که نشد و از اونجا بردنمون تو یکی از کلاسا که دیگه رنگامیزیش تموم شده بود ! حدود 15 دقیقه از بچه های نماز خونه دیرتر شروع کردیم امتحانو ! امتحانش بد نبود ! یکم زیادی نکته داشت؛ سوال آخر بودم که معلم مراقب (معلم زبان دومی ها) ورقه رو از زیر دستم کشید بیرون !! اول فکر کردم نصغه نوشتمش و گریم راه افتاد... رفتیم پایین با بچه ها دیدم همه یه چیز رو کم نوشتیم ! از اون طرف هم اون بچه های نماز خونه هنوز نیومده بودن !!! رفتیم پیش مدیرمون مدیر گفت باشه از هم فاصله بگیرید و با هم حرف نزنید برید بالا برگه هاتون رو پس بدیم وبنویسین!!! وقتی رفتیم باز بالا مراقب گفت نه ازشون درست گرفتم و ما هم چون با ده دقیقه تاخیر رفته بودیم دفتر حرفه اون مراقب درست بود !!! یعنی سره 65 دقیقه ازمون گرفته بود ورقه ها رو در حالی که باید 75 دقیقه میگرفت و اون موقع 75 دقیقه بود!!!! ما هم که نتونستیم توجیهشون کنیم ضایع شده برگشتیم!!! به قوله نرگس آدم سواره فرقون بشه ولی ضایع نشه!!! به نظرم اگه این معلم زبان ساله دوم بهمون بخوره پدرمون درمیاد !!! قیافه منم بد بختی یه جوریه همه یادشون میمونه !!! ... معدلمم حساب کردم میشه حدود 40/19 !!! منی که تا حالا از 85/19 پایین نیومده بود ترم یکم و ترم دو هم96/19 حالا امسال اینطوری شده !!! البته خدایی اگه یکی از این مطالبی رو که معلم فیزیک ما میگه تو مدارس عادی و دولتی و حتی مدرسه نمونه دولتی تیزهوشان 2 شهرمون بگن مخشون میترکه !!! با یکی از دوستام که تو نمونه دولتی درس میخوند حرف میزدم واقعا از مسائل ساده و یه کوچولو خارج از کتاب هم هیچی ندارن ! اون وقت ما بیچاره ها باید این همه بکشیم !!!! ای خدا !!!!!
در ادامه مطلب ... ادامه مطلب...
به من که باشه میگم کلا درس نخونیــــــــد!! والا آخه درس میخونیم که چی!!! یه دوست دارم تو مدرسه خیلی خانوادشون مذهبیه!!! خودشم متولد آفریقای جنوبی هستش!!! البته ایرانیه ها ولی به علت شغل پدرش تا دوسالگی اونجا بودن! من که عصبانی میشم از دستش بهش میگم آفریقایی !!! بعد اون میگم نه آفریقایی نیستم که پروتریایی هستـــــم!!! حالا هر کی ندونه فک میکنه پروتریا کجا هست!!! القصه ! یه بار از ایشون سوال کردم خب عزیزه دلم تو میخوای چیکاره شی این همه خر میزنی!! خیلی رک گفت: خانه دار! خواستم بگم آخه پس آدمه عاقل تو که آخرش میخوای بری کهنه بچه بشوری چرا این قدر خر میزنی !!! ... امروز امتحان فیزیک داشتیم!! تو این دو و نیم روز که وقت گذاشته بودن همزمان به غیر از دفتر و کتاب نشر الگو و خوشخوان هم خوندم ... چندتاسوال داشتم ... صبح که رفتم مدرسه از بچه ها سوالامو پرسیدم آخرش هم به یکی از جوابا نرسیدن!! و تضعیف روحیه شدن!!! این قدر خوشم میاد یکی رو این طور اذیت کنم! سره جلسه که رفتیم 2 تا ورقه A4 که هر دو طرفش سوال بوداومد زیره دستم!! یعنی معلممون قربونش برم نامردی نکرده بود حتی سوال های تشریحیش هم که من همیشه اونا رو خوب میدم هم مفهومی و سخت بود . اخه مثلا چی میشد میگفت انرژی جنبشی رو تعریف کنید! 10 تا مسئله هم عزیزه دل داده بود که باز نسبت به تشریحی ها ساده تر بود! آخر های امتحان بود که خودش اومد ! منم که صندلیه اول میشینم! اومد یک راست بالا سرم ! زور کرده بود که سوال بپرس ازم!! منم دست و پامو گم کرده بودم گفتم خانم شما برید چرخی بزنید من پیدا کنم سوالامو!! اونم یه اخم کرد رفت!! بعد که یه چرخ زد منم سوال یافتم صداش کردم 4 تا سوال کردم ازش! یعنی به خدا خیلی رو دارم سره امتحان! تو هر امتحان سوال کردن از معلم و راهنمایی های معلم خوب نمره میگیرم!!! البته تقصیره خودشونه میخواستن منو بزارن میزه آخر که زحمت بهشون ندم خودم با بچه ها حل میکردم! خلاصه امتحان بالاخره تموم شد اومدیم بیرون ! سرم داشت منفجر میشد! ... یادمه بچه بودم اصلا از سالاد الویه خوشم نمیومد ! جمله معروفم هم این بود که کاش خدا سالاد الویه رو نمی آفرید!! الان سالاد الویه خیلی دوس دارم اما فیزیک نه! ( خیلی ربط دارنا) آخه چی میشد خدا این فیزیک را نمی آفریدی!!
مامانم همیشه تعریف میکنه که تو دوران نوجونیش کتاب بوف کور از صادق هدایت خیلی بینه جوونا؛ خوندش رواج داشته و هر کی میخونده یعنی خیلی روشن فکر و با کلاس بوده! بیشتر برای اینکه شایعه بوده بینه مردم که هر کی این کتاب رو بخونه خود کشی میکنه ! مامان هنوز اون کتاب رو نگه داشته و البته با برگه های زرد و قدیمی طوری که با کوچکترین تکونی برگه هاش پاره میشن ! ..... اولین جمله کتابه بوف کور شاهکاره صادق هدایت که من بیش از هزار بارخوندم اینه: در زندگی زخم هایی هست که مثل خوره روح را آهسته و در انزوا میخورند و میتراشند ... تو زندگی همه ما هم از این دردا که از عمل خودمونو و دیگران سرچشمه میگیره کم نیست ... دردی که نه میتونی به کسی بگی نه میتونی تسکینش بدی .. بایدبریزی تو خودت ... حواست باشه دردتو کسی نفهمه ...! همه تو این دوره و زمونه گرگن !!! گرگایی که بره ها رو هم مثل خودشون گرگ میکنن! گریه هاتو نگه دار !! قوی باش !! تو هنوزم میتونی زنده باشی و زندگی کنی !! درسته دستت به باعث و بانیه همه گریه هات نمیرسه ولی یادت باشه خدا پسه گردنی زدنش از تو بهتره !! پس بسپارش به خدا ... از زجه هاتم سواستفاده میشه ... وقتی یه شب با دروغاش جونتو به لبت رسوند صدبار کشتت و زندت کرد بدون که آدمی که حرمت چند ماه رو نگه نداشت قابل اعتماد نیست پس چرا بعد چند ماه داشتی اعتماد میکردی !! من میخوام تو جمله ی معروفه صادق هدایت یه تغییره کوچیک بدم ...! در زندگی افرادی هستند که مثله خوره جونه آدمو به لبش میرسونن .....!
سلام .. دیشب پیام تبریکی برای رو برای جشن کریسمس در پیمارسان پارسی بلاگ قرار دادم با یه پوستر از آرم پارسی بلاگ ... پارتی برگزار نکردم فقط یه پوستر بود! صبح که سر زدم دیدم چندین نفر اعتراض کردن و هر مزخرفاتی از دهنشون در اومده نوشتن ! آقا و خانمی که به خودت اجازه میدی درباره باور ها و اعتقادات یه آدم صحبت کنی و کلی برچسب دیشب به من چسبوندی که من یک دونش رو هم حلال نمیکنم و نمیبخشم ! کسایی که ادعای مسلمونی و عذاداری برای امام حسین رو دارین ! امام حسین راضی بود که اون طور منه بدبختو به رگبار ببندید! توی پیامرسان پارسی بلاگ و هر سایت دیگه ای با این فضا افراد مختلفی وجود داره ! از اقشار مختلف،دیدگاه های مختلف حتی دین های مختلف ... مایی که خودمونو رو عضوی از یک جامعه فرهنگی میدونیم درست نیست بعضی از حرفا رو بدون شناخت از یک دیگر و فقط با یه پیام و نوشته ای که از یه فردی تو جایی میبینیم بزنیم ! اعتقادات یک فرد چیزی نیستش که تو دوسته عزیز با یه پیام از من بتونی روش قضاوت کنی ! ای کاش مدیران عزیز پارسی بلاگ این مسائل رو پیگیری کنن تا دیگه توی پیمارسان این چنین مشکلاتی پیش نیاد و هر کسی که از هر جایی و به هر دلیلی دلش پره، روی کسه دیگه ای خراب کنه و حرمت ها نگه داشته بشه و کسایی که تو پیامرسان به دیگران و اعتقادات اون ها توهین میکنن مجازاتی براشون وجودداشته باشه ... ببخشید اگه مجبور شدم رک این حرفا روبزنم فقط خواستم این حرفا زده بشه ... و اون کسی که به خودش اجازه داد به من و اعتقاداتم توهین کنه این مطلب رو انشاالله که بخونه و بدونه من بابت حرفای دیشبش حلالش نمیکنم .. کاش خدا به هممون فقط کمی انصاف بده ...
امشب شبه اول ژانویه است ! یادش بخیر قرار بود یه 21 دستامبر بمیریم !!! منو بگو گریه هم کردم که میخوام بمیرم ! کلی سوژه کلاس شدم و ثابت کردم جونمو دوس دارم ! یکی نیست بگه آخه دختر خل تو واسه چی میخوای زنده بمونی دیگه ! خلاصه ساله جدیده میلادیتون مبارک!!
وای خدا باز این امتحانا لعنتی شروع شدن ! گرچه ما که از 5 روزی که میریم مدرسه 6 روز امتحان میدادیم ولی امتحانای ترم یه بدبختیه بزرگه ! جالب اینجاست از بس ازمون امتحان گرفتن دیگه غده فوق کلیم ترشحی نداره !! کلا استرس ندارم ! از این لحاظ خیلی بده! شنبه که ریاضی اولین امتحانمون بود سخت نبود نسبت به امتحانای کلاسی ... قرار بود ساعت 9:45 شروع شه که 10:30 شروع شد! تو راه رو بغل بخاری با غزل حرف میزدم که فقط دیدم یه موشه سیاه جلو چشام بالا پایین میره ! منو بگو تا 2 ثانیه اول نفهمیدم چیه ! ثانیه سوم دیدم موشه ! ثانیه 4 و 5 هم تفریحی جیغ زدم! بعدش که جیغم تموم شد و تقریبا همه تو سالن داشتن نگاه میکردن که در حدود 100 نفر بودن ! برگشتم ببینم این شیزوفرنی کی بود ! دیدم یکی از دوم ها که قدش تغیربا 180 و ابرو های برداشته و باریک داره نیشش هم تا کجا بازه یه موش پلاستیکیه سیاه گرفته دستش ! خلاصه روحیم تقویت شد حسابی رفتم داخل کلاسی که پرتم کرده بودن اونجا! کلا همه کسایی که فامیلیشون اولش م داشت اونجا بودن از جمله من! منه بیچاره هم ردیف اول انداخت با شماره 86! (یه بارم نشده بشم 88 ! شمارم تو صندلی کلاس هم 77 هستش! ) خلاصه امکان تقلب صفره! امتحانو دادیم اومدیم بیرون کلا اخلاق بچه ها اینه امسال که نمیزارن بعد امتحان راجبش حرف بزنیم ! بنا براین بحث الکی کردیم! از جمله گربه حیاط مدرسمون به اسمه فریبا ! فریبا یه گربه نازبود که الان 1 ماهه گم شده از اول سال تو مدرسمون بود ! بچه ها بهش پفیلا و یامی میدادن ! صبح ها دنبال من میکرد ! بچه ها با کفشاشون که توپاهاشون بود! نازش میکردن !! خلاصه محبوب بود واسه خودش اما الان یه ماهه نیس دیگه! احتمال داده شده توسط دفتری ها خورده شده ! بعده امتحان ده دقیقه حرف زدیم و بعد رفتم خونه! خونه که رسیدم برای بار دوم صبحانه خوردم! بعدش احساس گلو درد شدیدی که از صبح داشتم اذیتم میکرد ! مامان یکم از دارو های گیاهی بهخوردم داد ! بعدش الکی وقتمو هدر دادم ! تا امروز صبح که تازه یادم افتاد ای داده بیداد دینی دارم فردا! زود 8 تا درسو خوندم طوری که الان دو دور تموم شد ! الان دیگه احساس میکنم که غده فوق کلیم داره ترشح میکنه چون بد جور استرس گرفتم! من برای هیچکس می نویسم برای هیچکس که بنویسی خیالت راحت است که به هیچکس مربوط نیست برای هیچکس که می نویسی خیالت از زور و سمبه راحت است برای هیچکس که می نویسی مبادا بیاید اتفاقی ببیند و به خود بگیرد برای هچکس که می نویسی... من برای هیچکس می نویسم هیچکسی دوستت دارم... |
.